×

?باشهدا تا ظهور
گزیده ای از زندگی نامه شهید والامقام #ولی_محمد_نظری

  • شهریور ۱۴, ۱۳۹۸
  • ۰
  • وقتی از خانه خارج شدم تا راهی جبهه شوم، فرزندم علی که تازه زبان باز کرده‌ و کلمات را به خوبی هجی نمی‌کرده با چفیه‌ای پامو به رخت‌آویز بسته، با گریه و زاری به زبان شیرین بچگی و لکی گفته بَبَه نَچُو!..بَبَه پاتو بستم که جبهه نری…

    گزیده ای از زندگی نامه شهید والامقام #ولی_محمد_نظری
  •  

    ▫️ شهید ولی‌محمد نظری سال ۱۳۳۳ در خانواده‌ای مذهبی و قرآنی در شهرستان الشتر روستای عالم‌پرور دکاموند دیده به جهان گشود.

    ▫️پدر این شهید والامقام از بزرگان روستا، مردی مومن و عاشق اهل‌بیت عصمت و طهارت بودند، به همین‌خاطر شهید از همان دوران کودکی عشق و محبت نسبت به اهل‌بیت”علیهم‌السلام” در رگهایشان جریان داشت و روز‌به‌روز بر ارادتشان نسبت به این خاندان افزوده می‌شد.

    ▫️دوران جوانی ایشان همزمان با جنگ تحمیلی ایران و عراق بود. بااینکه در این سن می‌توانست از بهترین لحظات عمرش استفاده کند اما لذت‌هایِ همیشگیِ اخروی را بر عیش‌ونوش زود‌گذرِ دنیا ترجیح دادند و رهسپارِ جبهه حق علیه باطل شدند.

    ▫️شهید نظری مانند سایر شهیدانِ انقلاب، خصوصیات بارز زیادی داشتند که این ویژگی‌ها سبب انتخاب ایشان از طرف خداوند برایِ نوشیدن شهدِ شیرین شهادت شد. ویژگی‌هایی مانند صله‌رحم، کمک به فقرا و اهمیت دادن به نماز اول وقت.

    ▫️در زندگینامه‌ی این شهید بزرگوار آمده است آنقدر به صله‌رحم اهمیت می‌دادند که با وجود ساکن بودنِ خواهرشان در یک روستایِ دور، به دلیل نبودنِ وسیله نقلیه، با پایِ پیاده مسافت زیادی را طی می‌کردند تا سنتِ حسنه صله‌رحم را بجا آورند.

    ▫️شهید نظری با وجود نداشتن منبع درآمد، همیشه دست‌خیر داشتند و به فقرا کمک می‌کردند.

    ▫️شهید نظری با دختری از شهرستان الشتر ازدواج می‌کند و ثمره این ازدواج پنج پسر بوده که همگی اهل دین و ولایی هستند.

    ▫️یکی از همرزم‌هایِ شهید تعریف می‌کند، شهید در آخرین باری که به جبهه رفتند، خودشان گفته‌اند که این‌بار دیگر برنخواهم گشت و من هم به آرزویِ چندین ساله خود می‌رسم. وقتی دلیل این اطمینان را جویا می‌شوند، می‌گویند:
    “وقتی از خانه خارج شدم تا راهی جبهه شوم، فرزندم علی که تازه زبان باز کرده‌ و کلمات را به خوبی هجی نمی‌کرده با چفیه‌ای پامو به رخت‌آویز بسته، با گریه و زاری به زبان شیرین بچگی و لکی گفته بَبَه نَچُو!..بَبَه پاتو بستم که جبهه نری…

    ▫️سرانجام شهید نظری در تاریخ ۱۳۶۲/۱۱/۳۰،در سن۲۹سالگی در عملیات خیبر به درجه رفیع شهادت نائل شدند.

    ▫️در وصیت‌نامه این شهید والامقام آمده است که
    “وقتی شهید شدم دستانم را از تابوت بیرون بگذارید تا دنیاطلبان و جهانخواران بدانند از این دنیا چیزی با خود به آخرت نخواهم برد جزء عمل صالح. همیشه نماز اول وقت بخوانید، به پدر و مادر خود احترام بگذارید و صله‌رحم داشته باشید. ”

    “روحشان شاد و یادشان گرامی”

    پ.ن:” بَبَه نَچُو ” معادل لکی بابا نرو در زبان فارسی است!

    ✍️کارگروه فرهنگی حوزه علمیه بنت‌الرسول “سلام‌الله‌علیها‌”

     

    برچسب ها

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *