?در فضای سیاسی-اجتماعی کشور فعلاً ، همزمان شاهد حضور چندجریان هستیم. دو جریان سیاسی شامل:
۱ – تودههای محروم جامعه با هوا دران آنان در سطوح کل جغرافیای جمعیتی کشور که نماد این جریان نیروهای جوان و مردم انقلابی کشور هستند
۲ – طرفداران ایده کدخدا محوری و آنانی که به بر جام با کدخدا و ایجاد باغهای خیالی سیب و گلابی دلبسته بودند، نماد این جریان اعتدالیون و اصلاحطلبان هستند
۳ – جریان دیگریا جمعیت خاکستری که حدود ۱۵ میلیون نفر شرکت نکرده در انتخابات به همراه بخشی از هوا دران احساسی و هیجانی شده صحنه ایجادشده و ترسانده شده با عناوینی هم چون با یک رأی جنگ در منطقه و جهان و با ترس این جمعیت برای فاصله گیری از جنگ در جبهه رای بیشتر برای شعار دهنده قرار گرفتن و در انتخابات شرکت کردن ، البته این طیف یا جریان را میتوان بیشترین جریان اجتماعی و عمومی جامعه یا همان جمعیت خاکستری دانست البته این موضوع بدون در نظر گرفتن مهندسی اجتماعی در تمام لایههای اجرایی برای انتخابات است.
?جریان اجتماعی و عمومی، که از آن بهعنوان قشر میانه و یا طبقه متوسط شهری نیز یاد میشود، مولود اجرای دکترین توسعهگرایی در دهه ۷۰ سازندگی و توسعه سیاسی است. در اواخر این دهه، دوگانه موهوم و غیرواقعی «آزادی-استبداد» موضوعی خیالی برای پاشنه آشیل گروههای مذهبی از سوی این گروه ها به اصلاح خواهان آزادی به جامعه القاء شده است ُ البته این موضوع کاملاً مورد سو استفاده جریان مدعی ایده کدخدا محور که توانست جریان اجتماعی و عمومی جامعه را به سمت سوی خود سوق دهند ، جریان ایده کدخدا محوری با زیر سؤال بردن استقلال و آزادیهای و جنگ های منطقه ای و حتی موضوعات دیگر خلاف قانون اساسی نظام میدانست که اینها اقدامات اصلیترین محرکهای واقعی در سوق داد جامعه و انحراف از مطالبات مردم و سرازیر شدن آرای مردمی به سمت گرایش فکری باغ گلابی و جریان سیاسی همسو هستند . اما پازل اصلی برای جذب مردم در اطراف ایده کدخدا محور اقدامات اساسی هماهنگ شده آمریکا با(تحریم و تهدید) برای تغییر ساختار در ایران و همراهی کج اندیشان در آشوبطلبی گروههای فتنه با تئوریهای مطرحشده از سوی سران آنان در دهه ۸۰ ازیکطرف و اجتماعی شدن جریان انقلابی با گفتمان «خدمت-عدالت» از طرف دیگر، منجر به شکست ایده کدخدا محوریا همان غربگرایان با تمام روتوشهای سیاسی با همراهی امریکا و فاصله گرفتن جریان اجتماعی و عمومی یعنی توده مردم و قشر محروم از غربگرایان و نزدیک شدن به جریان مردمی و انقلابی با خدمات بیش از حد در تمام لایه های کشورشد. آمریکاییها برای نزدیک نمودن مجدد جریان اجتماعی و عمومی به جریان همسو باگرایشات لیبرالیسم و ملی مذهبی ها دستبهکار شدن ، و با تحریمهای هوشمند جهت کمک با آنان متوسل شدند یعنی اصل تلاش برای تئوری نشان دادن ناکارآمدی اقتصادی گفتمان انقلاب اسلامی و انباشت مطالبات مردمی و ناتوانی در رسیدگی به معیشت و اشتغال مردم صورت گرفته است . دقیقاً در همین زمان، بارها گفتمان «خدمت-عدالت»با عدم مدیریت بر تحریمها، بین جریان انقلابی و جریان اجتماعی و عمومی جامعه، فاصلهگذاری ایجاد و نیز تثبیت شد. در این موضوع متأسفانه افراد در جریان انقلابی که تأثیرگذاری اجتماعی داشتند دیگر وظیفهی دفاع از این جریان انقلابی و ارزشی را رها ساختند و خود هم به تخریب این گفتمان همراه با جریان غربگرا تلاش در تخریب آن داشتند ، درصورتیکه باید رهبران این جریان با همهی ابزارها و تواناییهایش _ رحمانیت اسلام را در تفکر انقلابی نهتنها در حوزه اقتصادی ، معیشت ، اشتغالزایی و دیگر حوزهها به مردم کشور بلکه بهکل دنیا معرفی میکرد .در یک جمله دفاع از جریان انقلابی و ارزشی صورت نگرفت و این یعنی عدم آشنایی با همان آتش به اختیار ِ واقعی از سوی نخبگان این جریان بود .
>دکتر بهروز دریکوند<<
دیدگاهتان را بنویسید