×

?طنز/رویای شبِ عید و خواب شب اول قبر

  • فروردین ۳, ۱۳۹۶
  • ۰
  • پدر کارت معلمی خودشو نشون داد، اونا هم محل اسکان نوروزی ما رو نشون دادن، ما هم با افتخار به شغل معنوی پدر،  خوشحال وارد کلاس فرش شده محل اسکان نوروزی یا همان مدرسه شدیم. میزها ته کلاس روی هم دِپو شده بودن شوفاژ احوالش نیمه سرد متمایل به بارانی(در حال چکه کردن) بود. دیوار […]

    ?طنز/رویای شبِ عید و خواب شب اول قبر
  • پدر کارت معلمی خودشو نشون داد، اونا هم محل اسکان نوروزی ما رو نشون دادن، ما هم با افتخار به شغل معنوی پدر،  خوشحال وارد کلاس فرش شده محل اسکان نوروزی یا همان مدرسه شدیم.
    میزها ته کلاس روی هم دِپو شده بودن
    شوفاژ احوالش نیمه سرد متمایل به بارانی(در حال چکه کردن) بود.
    دیوار کلاس پر از خطوط میخی تقلبی دانش آموزان و تخته سیاه رو سفید از غبار گچ بود.
    از شیشه شکسته پنجره کلاس می شد ستاره های آسمان محل اسکان را شمرد.
    خستگی سفر زود منو به دست خواب سپرد، روح مدیر و ناظم مدرسه آنقدر ازمن امتحان و دیکته گرفتن تا بیدار شدم، رفتم آبی به سرو صورت بزنم جلوی سرویس بهداشتی شبیه ورودی ورزشگاه آزادی قبل از دربی بود.
    توالت ها و شیرهای سرشکسته آب سرویس جوابگوی تعداد مسافرای محل اسکان نبود.
    فشار… صاحب مرده بر دل مسافرای منتظر نوبت مستراح، سبب سرودن اشعار و نوشته شدن مقالات راهبردی زیادی شد، البته بعضی هم ساز ناکوک میزدن و مدام میگفتن: کاش بجای دادن پولهامون به صندوق ذخیره فرهنگیان، یکی یه دونه مستراح در مدارس می ساختیم که به این بلا گرفتار نشیم، حداقل باقیات صالحاتی بود که برامون می موند.
    برگشتم که از آشپزخانه مدرسه لیوانی آب از مادرم بگیرم، دودی شبیه پتروشیمی اراک از تعداد انبوهی از پیک نیک های املت و نیمرو و… بر سر، برخاسته بود.
    پدر در صف مستراح، اوره بدنش بالا زده بود و مادر برنزه شده بود از تاثیر دود ماهی تابه های تازه عروسان به سفر آمده ی غذا سوخته.
    ناچار خوابیدم، روح مدیر و ناظم مدرسه باز به سراغم آمدند این بار از مدرسه اخراجم کردند به دلیل ندادن پول اختیاری همیاری و کمک اولیا به مدرسه! در خواب پدر شفیعم شد و بالاجبار پول اختیاری کمک به مدرسه را پرداخت.
    از خواب بیدار شدم دیدم داخل اتاق(کلاس) بغلی یکی از معلم های مسافر، فرزند دلبندش را فرستاده پای تخته سیاه اتاق(کلاس) و داره سئوالات پیک شادی! ازش می پرسه که تعطیلات عید را چگونه و در کجا گذراندی!؟ عده ای از مسافرا بخت باهاشون یار بود و خدا راشکر داخل حیاط جا گیرشون اومد و تونستن چادر بزنن و استراحت کنن از حق نگذریم نظم تیم پذیرش بسیار دقیق و بالا بود یک میز جلوی دستشان بود که چند سبزه و یک تنگ ماهی و یک ظرف شکلات روش بود و با تبریک عید ولبخند از همه مسافرا استقبال می کردن، شرط پذیرش در محل اسکان نوروزی(مدرسه) داشتن کارت معلمی بود خدار شکر پدرم تا کارت معلمی نشون داد بی درنگ همه ما را پذیرش کردن و چهل هزار تومن حق اسکان شبانه را سریع پرداخت کرد و کارت معافیت سربازی منو هم امانت گرفتن بابت تضمین، اونا هم اتاق(کلاس) نشون ما دادن.
    فرهنگ سازی خوبی هم در مدرسه محل اسکان نوروزی شده بود.
    مثلا نوشته بود(( قطره قطره جمع شود وانگهی دریا شود )) به نظرم فقط آب نیست که قطره قطره جمع میشه بلکه پول هم میشه قطره قطره جمع شه وانگهی هشت هزار میلیارد و بیشتر بشه،یا درآمد ۱۳ میلیارد تومانی وزارت آموزش پرورش از اسکان های نوروزی بیش از یک میلیون خانواده در مدارس، چجوری جم شده؟ ها؟ چجوری!؟
    مگه همین قطره قطره ها نبودن که دریا شدن!؟
    به پدر معلمم افتخار کردم واقعا احترامش داشتن رفته بودن فرشهای قیمتی قدیمی و تاریخی را آورده بودن انداخته بودن زیر پای ما تو اتاق(کلاس) خداییش ما که راضی نبودیم، درسته یه کم سفت و سخت بودن و مثل سوهان دست و پای آدم و می خورد ولی قدیمی و باستانی بودن.

    یا مثلا همون اول گفتن اگه سر و صدای زیاد جمعیت مسافرای داخل سالن اذیتتون می کنه می تونید گوشه دنج حیاط خلوت پشت مدرسه چادر بزنید که اذیت نشید ولی مزاحم بازی گرگم به هوا و هفت سنگ بچها نشید.

    ?مهدی سلیمان نژاد

      نام شما (الزامی)

      ایمیل شما (الزامی)

      موضوع

      پیام شما

      برچسب ها

      نوشته های مشابه

      دیدگاهتان را بنویسید

      نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *