×

داستان واقعی یک ایرانی که پول یک نان نداشت و حالا کارخانه دارد

  • اسفند ۱, ۱۳۹۵
  • ۰
  • در فاصله ۶۵ کیلومتری شهر زاهدان و  در جاده زاهدان- مشهد کارخانه تولید سیمانی واقع شده که اگر موقعیت جغرافیایی آن در موتور جستجوگر دنبال شود تا ده ها کیلومتر آن طرف تر بیایان واقع شده است. به گزارش نیسانیوز به نقل از سفیر افلاک  «تا مدت ها کارگران پیش از دیوارکشی کارخانه می ترسیدند در […]

    داستان واقعی یک ایرانی که پول یک نان نداشت و حالا کارخانه دارد
  • داستان واقعی یک ایرانی که پول یک نان نداشت و حالا کارخانه دارد

    در فاصله ۶۵ کیلومتری شهر زاهدان و  در جاده زاهدان- مشهد کارخانه تولید سیمانی واقع شده که اگر موقعیت جغرافیایی آن در موتور جستجوگر دنبال شود تا ده ها کیلومتر آن طرف تر بیایان واقع شده است.

    به گزارش نیسانیوز به نقل از سفیر افلاک  «تا مدت ها کارگران پیش از دیوارکشی کارخانه می ترسیدند در کانکس ها بخوابند چرا که مدام این هراس را داشتند که اتومبیل های قاچاقچیان با چراغ خاموش یکباره از روی این کانکس ها رد شود. در این محدوده قاچاق انسان، مواد مخدر و سوخت انجام می شد و در حال حاضر هیچ ردپایی از آن نیست.» این خلاصه ای از شرایط روزهای نخستی است که محمدرضا احسان فر به عنوان کارآفرین تصمیم گرفت تا در یکی از  شرقی ترین نقاط ایران کارخانه ای راه اندازی کند تا به این ترتیب از فرار سرمایه در سیستان و بلوچستان جلوگیری کند و از سوی دیگر زمینه توسعه این شهر مرزی فراهم شود.

     

    احسان فر که در برنامه تلوزیونی روزآمد که هر روز از شبکه پنج سیما پخش می شود در رابطه با جزییات کارآفرینی خود در این نقطه از جغرافیای ایران اینگونه توضیح داد:« پس از سفر مقام معظم رهبری در سال ۱۳۸۲ قرار بر این شد تا در نقطه شمالی استان یک واحد سیمانی افتتاح شود. آن زمان آقای جهانگیری که در حال حاضر معاون اول رییس جمهوری بودند در راس وزارت صنایع قرار داشتند. در حال حاضر در مجموع ۶۵۲ نفر اشتغال مستقیم برای استان ایجاد شده است.»

     

    این کارآفرین با تاکید بر اینکه من همیشه با رویاهایم زندگی کرده ام به مرور خاطره ای پرداخت که حکایت از گذراندن روزهای سختی در گذشته داشت:«ابتدای زندگی مشترک من بود و تازه عقد کرده بودم. کاری را در ایرانشهر شروع کرده بودم. یک پروژه ساختمانی بود. من پذیرفتم که بروم آن پروژه را احیا کنم. تامین مالی وجود نداشت و من با دست خالی فقط توانستم ۵۰ هزار تومان به صورت قرض الحسنه پول دریافت کنم و به آن پروژه وارد شدم. من پول اینکه یک دانه نان ظهر بخرم نداشتم. یک خودروی لندرور را می راندم. سرم را روی فرمان گذاشته بودم که متوجه شدم عقربه بنزین هنوز این وضعیت را دارد که تعدادی مسافر سوار کنم. رفتم و مسافر سوار کردم تا از این طریق تامین مالی داشته باشم.»

     

    احسان فر در ادامه گفت:« من هر آنچه که در ذهنم پروراندم توانستم به آن دست پیدا کنم. تحت هیچ شرایطی آدم اجازه ندارد که نا امید شود. نه اینکه نا امید شود و به فکر چاره جویی باشد بلکه اصلا اجازه نداریم که نا امید شویم. »

     

    او همچنین به فعالیت هایی که در سن پایین انجام داد اشاره کرد و گفت:«در زمان سابق در ایام تعطیلات می رفتیم جایی شاگرد می شدیم. به عنوان شاگرد صافکار کار کردم و به عنوان فروشنده در بوتیک سابقه دارم. »

     

    منبع: خبر آنلاین

    انتهای پیام/

    برچسب ها

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *