چقدر سادهاند آنها که گمان میکنند یکی صرفاً از روی بیاطلاعی و هیجانات جوانی، فحش ناموسی و لعن و نفرین به علامه ای بلندمقام روانه داشته و میشود با او بنشینیم گفتوگو کنیم یا نصیحتش کنیم که سر به راه شود. چقدر سادهاند آنها که نمیدانند سیاست ورزی در ایران پُر است از پشتپرده های مگو.
اصلا بد نشد؛ خیلی هم خوب شد. بگذارید قدیانی بیشتر بنویسد. فحش بده حسین جان! به ناموس همهمان فحش بده. تو فرزند شهیدی و حق داری فحش بدهی. اصلا تو و امثال تو حق دارید ماهها و سالها هر چه میخواهید فحش بدهید. چرا باید این همه وقت کسی به تو گیر بدهد؟ چرا باید از کار بیکار شوی؟ اتفاقاً تو را میفرستند مسافرت های خوب! این انقلابیون مستقلند که به بهانه های واهی از همه جا اخراج میشوند. نورچشمی ها که نورچشمی هستند! آنها اصلا آمده اند تا فحش بدهند. آمده اند تا به اسم مقابله با تکفیر، تکفیر کنند. بیشتر فحش بده تا همه بفهمند در این کشور چه خبر است و خط و خطوط سیاسی و مهندسی ها به کجا می رسد. فحش بده تا پرده های نفاق و دروغ و تصنع و تزویر و ریا برافتد. ببین چقدر با تو لطیف برخورد می کنند. ببین چقدر تو عزیزی! اصلا انقلاب مال توست. مملکت مال توست. چرا قهر میکنی و بیشتر نمی نویسی؟ ما به تو نیاز داریم حسین جان؛ البته اگر زنده بمانی. من از تمام اهالی مؤسسه امام خمینی صریحا تقاضا میکنم مسئولیت حفاظت از جان تو را به عهده بگیرند.
می خواهم ببینم این مملکت دقیقاً کجایش قانون دارد. یادش بخیر زمانی که در قوه قضائیه به بهانه انتقاد از احضار شدن تو احضار شدم و برایم پرونده تشکیل شد. حرفی نزده بودم. یادم هست اما چگونه تلاش ها برای پیگیری دوباره پرونده در سال های بعد هم ادامه داشت. یادم هست حتی کاغذ کافی برای نوشتن دفاعیاتم به من نمی دادند. یادم هست چگونه در قوه آملی به من نیشخند میزدند. اکنون تو اما هر چه فحش دوست داری به هر کس که میخواهی می دهی و مرگ بر جمهوری اسلامی هم سر میدهی. ببین چقدر در جمهوری اسلامی ما آزادیم؛ کاملا مثل هم.
یادش بخیر. در انتخابات مجلس نهم جزوه ای نوشتم با عنوان “استقامت در منطقه ممنوعه” در حمایت از جبهه پایداری. مدعیان اصولگرایی و مروّجان اخلاق چه ها که نکردند که وای به مقام شامخ آیت الله مهدوی کنی توهین شد. یک نقد ساده و منطقی بود فقط. در نماز جمعه نشریه پخش کردند تا عاقبت تندروی را به ما گوشزد کنند. حالا تو فحش می دهی، فحش ناموسی می دهی، لعنت میکنی، تُف میاندازی. ما نقد کنیم، می شویم تندرو. تو لعن کنی می شوی عزیز دل!
بیشتر بنویس حسین جان تا همه بفهمند در کشور چه خبر است و چگونه دست هایی درصدد راه انداختن نوعی دیکتاتوری در کشورند که عدالتخواهی مستقل را له کنند. تاریخ قضاوت خواهد کرد که چطور بی دلیل انقلابیون مستقل را از اینجا و آنجا حذف کردند و چطور با دلیل تو را به اینجا و آنجا بردند. تو اتفاقاً سند حقانیت مایی. از این به بعد دوست داری کدام کشور مسافرت بروی؟ بگو عزیزم! پست جدیدی که می خواهی کجاست؟ نگفته اند دیگر چه کسانی قرار است از سپهر سیاسی کشور حذف شوند؟ برنامه بعدی ات چیست؟ هنوز ابلاغ نشده؟
راستی نگفته اند چقدر دیگر باید کجدار و مریض به آیت الله مصباح یزدی و دار و دسته اش فحش دهی تا دیگر اثری از آنها باقی نماند؟ یکبند که نمی شود. کمی معذرتخواهی کن و البته یادت نرود که میان معذرتخواهی ات هم فحش بدهی؛ بعد دو روز بعد دوباره فقط فحش بده! مملکت مال تو و بابای تو و آقابالاسرهای توست. آنها باشرافتند و همیشه به تو کار می دهند.
دیدگاهتان را بنویسید